سیدعماد حسینی؛ شهاب اسفندیاری؛ مرضیه پیراوی ونک؛ سناء شایان
چکیده
در دهۀ پنجاه میلادی، فیلمهای متمایز غیرغربی، توجه بسیاری از مردم جهان را به خود جلب کرد. ازآنپس، رویکردهای مطالعاتی متفاوتی برای شناخت و تحلیل این فیلمها و نیز مقاومت در برابر سینمای غرب به وجود آمد، ازجمله میتوان به «سینمای سوم»[1]، «سینمای دیاسپوریک»[2]، «سینمای پسااستعماری»[3]، «نظریۀ امپریالیسم رسانهای»[4] ...
بیشتر
در دهۀ پنجاه میلادی، فیلمهای متمایز غیرغربی، توجه بسیاری از مردم جهان را به خود جلب کرد. ازآنپس، رویکردهای مطالعاتی متفاوتی برای شناخت و تحلیل این فیلمها و نیز مقاومت در برابر سینمای غرب به وجود آمد، ازجمله میتوان به «سینمای سوم»[1]، «سینمای دیاسپوریک»[2]، «سینمای پسااستعماری»[3]، «نظریۀ امپریالیسم رسانهای»[4] و... اشاره کرد. نگارندگان معتقدند این رهیافتها در طی زمان، با توجه به تغییرات سیاسی، اقتصادی، ارتباطی بهخصوص بالا رفتن سواد رسانهای[5]، ایجاد و گسترش شبکههای توزیع رسانهای و... دیگر آن کارآمدی سابق را ندارند. در این مقاله کوشش شده با مرور و کنکاش در این رویکردها، آنها را نقد، و با بررسی وضع موجود در جریانهای مختلف مطالعات سینمایی، لزوم بازاندیشی در این رویکردها را تبیین کنیم. در این پژوهش نظری، که با روش مونتاژ و با استفاده از منابع کتابخانهای صورت گرفته، در پی آنیم که لزوم عبور از دوقطبی رایج غرب/دیگری[6] را که مبنای نظری جریانهای پیشین مقاومت در برابر غرب در طول تاریخ سینما است، یادآوری کنیم و نشان دهیم غربیزدایی مطالعات فیلم[7] بهعنوان روشی نوخاسته برای مقاومت در برابر سینمای غرب چگونه هدف خود را مرکززدایی[8] از غرب قرار داده است نه طرد غرب یا جابهجایی مرکزها. با غربیزدایی مطالعات فیلم درمییابیم سینمای غرب نیز سینمایی است در کنار سینماهای دیگر که هویت و ارزش دارد و در دنیای چندکانونی و چندفرهنگی حاضر میتواند حضوری زایا، پویا و عادلانه داشته باشد. نظریهپردازان معاصر فیلم قبل از نقد و تحلیل هر فیلم لازم است زمینۀ فرهنگی آن را بشناسند تا بتوانند به درک نزدیکی از هویت خاص آن نائل آیند. در این پژوهش سینمای عباس کیارستمی از منظر غربیزدایی بررسی شده است. کیارستمی با تکنیکهایی همچون کندی ریتم، نماهای طولانی، استفادۀ حداقلی از موسیقی و دیگر تکنیکها، توانسته است تفاوت فیلمهای خود را با فیلمهای غربی به رخ بکشد؛ همچنین با الهام شعر ایرانی (کهن و معاصر)، نمایشهای آیینی (همچون تعزیه)، و دیگر آثار فرهنگی ایرانی اسلامی، توانسته است به سینمایی دست یابد که هدفش، برخلاف سینمای رایج که سرگرمی است، وادار کردن مخاطب به اندیشیدن است. * این مقاله مستخرج از پایاننامه دکتری سید عماد حسینی با عنوان «رهیافت غیرغربی به مطالعات فیلم» در دانشگاه هنر اصفهان است. [1] Third Cinema [2] Diasporia cinema [3] Post colonialism cinema [4] Media imperialism theory [5] Media literacy [6] West/Other [7] De-Westernizing Film Studies [8] Decentralization
محمد تقی کرمی؛ زهرا محمد زاده
چکیده
مقاله حاضر به بررسی بازنمایی زن دوم در سینمای ایران در طی دو دهه 1370 و 1380 میپردازد. برای نیل به این هدف از روش کیفی نشانهشناسی استفاده و بر اساس الگوی سلبی و کاودری، رمزگان فنی و با بهکارگیری رمزگان روایی بارت، ارجاعات و دلالتهای موجود در متن فیلم، مشخص شده است. با تمرکز بر این الگوها، سعی بر این بوده که در چهار فیلم: «شوکران»، ...
بیشتر
مقاله حاضر به بررسی بازنمایی زن دوم در سینمای ایران در طی دو دهه 1370 و 1380 میپردازد. برای نیل به این هدف از روش کیفی نشانهشناسی استفاده و بر اساس الگوی سلبی و کاودری، رمزگان فنی و با بهکارگیری رمزگان روایی بارت، ارجاعات و دلالتهای موجود در متن فیلم، مشخص شده است. با تمرکز بر این الگوها، سعی بر این بوده که در چهار فیلم: «شوکران»، «زن دوم»، «پاتو زمین نذار» و «زندگی خصوصی» که به روشی هدفمند برگزیده شدهاند، شخصیت زن دوم واکاوی و بازنمایی سینمایی از شخصیت زن دوم و کلیشههای به کار رفته در این بازنمایی آشکار شود.بنابر نتایج این مقاله میتوان گفت در بازنمایی زن دوم شاهد کلیشههایی هستیم که به کرات به تصویر در آمدهاند. کلیشههایی چون: «یافتن تکیهگاه عاطفی»، «زن مدرن و مستقل»، «زن مطلقه»، «اغواگری»، «تنهایی»، «مادرانگی»، «دینداری»، «تبرئه شدن و مظلومیت»، «ارتباط پنهانی» و «بیآبرویی» از عمده کلیشههای مطرح شده در این فیلمها هستند. با بررسی این فیلمها مشخص شد که زن دوم هرچند عمدتاً در ابتدای امر اغواگر و فریبنده ظاهر میشود، اما در جریان داستان در جستجوی نقش همسر و در پی تشکیل کانون خانوادگیست و در نهایت او از تقصیر ورود به این رابطه تبرئه میشود. انگشت اتهام در خصوص ازدواج دوم عمدتاً به سوی مردان متأهل است و اراده آنها در ورود به این ارتباط اصیل شمرده میشود.
صادق رشیدی؛ زهرا صبورنژاد
چکیده
این مقاله با هدف مطالعه و تحلیل مفهوم ستارهسازی پس از اینترنت و تحلیل تأثیرات رسانههای جدید و مجازی در دگرگونی معنای ستارگی نوشته شده است. در این مقاله تلاش شده تا با استفاده از مطالعه موردی بومی و مطالعه معنای ستارگی و ستارهسازی در سینما از دیدگاههای گوناگون، نقش اینترنت و فضاهای مجازی در تغییر و دگرگون کردن معنای ستاره سینمایی ...
بیشتر
این مقاله با هدف مطالعه و تحلیل مفهوم ستارهسازی پس از اینترنت و تحلیل تأثیرات رسانههای جدید و مجازی در دگرگونی معنای ستارگی نوشته شده است. در این مقاله تلاش شده تا با استفاده از مطالعه موردی بومی و مطالعه معنای ستارگی و ستارهسازی در سینما از دیدگاههای گوناگون، نقش اینترنت و فضاهای مجازی در تغییر و دگرگون کردن معنای ستاره سینمایی را مورد تحلیل قرار گیرد. بدین منظور برای مطالعات موضوع مورد نظر و تحلیل یافتهها و نمونههای موردی این مقاله، از تحقیق کیفی با رویکرد مطالعات فرهنگی و روش نشانهشناسی استفاده شده است. اطلاعات مورد نیاز این مقاله نیز بهصورت کتابخانهای گردآوری شده است. اما در مورد پیشینه تحقیق این مقاله، باید گفت تاکنون پژوهشی در این مورد خاص صورت نگرفته است. نتایج این مطالعات در مجموع نشان میدهد که ستارههای سینمایی در تعامل بی واسطه با مخاطب و نیز با راهبرد خودبیانگری و تصاویر شخصی و خصوصی تغییر مهمی در شیوههای نگرش جامعه به معنای ستارگی ایجاد کردهاند و چگونگی ستارهسازی و معرفی آن به جامعه، که در روشهای کلاسیک و وابسته به رسانههای جمعی و نشریات عام، تحت اختیار هنرپیشهها نبود، این بار در بافت و شرایط جدید و بی واسطهای در جریان است و در حقیقت معنای جدید ستارگی، ستاره بودن در شرایط پس از اینترنت است.