پروین جوانبخت؛ رضا اسماعیلی؛ فائزه تقی پور
چکیده
در طی دهههای اخیر رسانههای جمعی نقش انکارناپذیری در شکلدهی افکار عمومی در نوع و میزان مشارکت در انتخابات صنفی و سیاسی ایفا کردهاند و از طریق شیوههای اقناعی تأثیرگذاری زیادی را بر انتخاب کاندیداها داشتهاند. درواقع احزاب و گروهها بر اساس شیوههای اقناعی تلاش میکنند اهداف و برنامهها و محتوای عملکردی آینده را بهواسطه ...
بیشتر
در طی دهههای اخیر رسانههای جمعی نقش انکارناپذیری در شکلدهی افکار عمومی در نوع و میزان مشارکت در انتخابات صنفی و سیاسی ایفا کردهاند و از طریق شیوههای اقناعی تأثیرگذاری زیادی را بر انتخاب کاندیداها داشتهاند. درواقع احزاب و گروهها بر اساس شیوههای اقناعی تلاش میکنند اهداف و برنامهها و محتوای عملکردی آینده را بهواسطه شبکههای اجتماعی در اختیار مردم قرار دهند و بر این اساس آرا بیشتری را به خود اختصاص بدهند. هدف این پژوهش تحلیل ساختاری-تفسیری ¹( ) شیوههای اقناعی متداولِ اشتراکگذاری پیام در شبکههای اجتماعی در دوران انتخابات شورای شهر مبتنی بر رویکرد باهم نگری میباشد. در این پژوهش ۱۵ نفر از متخصصان رشتههای رسانه، ارتباطات و علوم اجتماعی از طریق نمونهگیری همگن انتخاب شدند و در دو بخش باهم نگری و تحلیل ساختاری-تفسیری مشارکت نمودند. در این پژوهش بهمنظور شناسایی شیوههای اقناعی متداول در اشتراکگذاری محتوا در شبکههای اجتماعی در دوران انتخابات از طریق هفت گام باهم نگری ابعاد اصلی و فرعی شناسایی شدند و بر این اساس چهار بعد اصلی اقناع بهعنوان کارکرد اطلاعرسانی، اقناع بهعنوان کارکرد ابزارگرایی، اقناع بهعنوان کارکرد اشتراکی و اقناع بهعنوان کارکرد تبلیغاتی در قالب بیستویک شاخص وارد تحلیل دلفی شدند. در تحلیل دلفی هفت شاخص حذف شدند و بیستویک شاخص پس از تأیید در دو راند دلفی وارد تحلیل ساختاری-تفسیری شدند و بر اساس این تحلیل هفت سطح ازنظر تأثیرگذاری شیوههای اقناعی در تولید محتوا در شبکههای اجتماعی مشخص شدند که در پایینترین و اثرگذارترین سطح دو شاخص ایجاد شور و هیجان و تحریک احساس جمعی و در بالاترین و کم اثرترین سطح نیز حجیم نشان دادن نقاط ضعف رقبا در تبلیغات قرار گرفت.
سام محمدپور؛ یونس شکرخواه
چکیده
کاربرد نظریه برجستهسازی در پنجاهسالگی خود بسیار فراگیرتر از گذشته شده است و امروزه میتوان آن را به دو شاخه اصلی برجستهسازی سنتی و مدرن تقسیم کرد. بر اساس نظریه برجستهسازی، احزاب سیاسی با بهرهگیری از ابزار رسانهای و بازاریابی سیاسی قادرند توجهات را به موضوعات مورد نظر خود معطوف سازند. برای مدتهای طولانی، مفروضات اصلی ...
بیشتر
کاربرد نظریه برجستهسازی در پنجاهسالگی خود بسیار فراگیرتر از گذشته شده است و امروزه میتوان آن را به دو شاخه اصلی برجستهسازی سنتی و مدرن تقسیم کرد. بر اساس نظریه برجستهسازی، احزاب سیاسی با بهرهگیری از ابزار رسانهای و بازاریابی سیاسی قادرند توجهات را به موضوعات مورد نظر خود معطوف سازند. برای مدتهای طولانی، مفروضات اصلی نظریه برجستهسازی حول محور روزنامهها و شبکههای رادیویی و تلویزیونی -به عنوان رسانههای جمعی فراگیر- تنظیم شده بود. با گسترش فناوریهای ارتباطی و ظهور شبکههای اجتماعی، نقش تعیینکننده رسانههای سنتی در انتخابات به چالش کشیده شده است و امروزه احزاب سیاسی به منظور برجستهسازی مواضع و برنامههای خود به دنبال استفاده و حضور هرچه بیشتر در شبکههای اجتماعی هستند. در این راستا، پژوهش حاضر با بهرهمندی از مباحث نظریه برجستهسازی و بررسی رفتار رسانهای احزاب بریتانیایی در دو انتخابات عمومی 2015 و 2017، در صدد پاسخ به این پرسش بود که گرایش احزاب بریتانیا به استفاده از رسانههای مختلف در دو انتخابات مذکور چگونه بوده است. یافتههای پژوهش، با تکیه بر یافتهها و نتایج مهمترین سازمانهای آماری بریتانیا و جهان نشان داد که انتخابات عمومی 2015 و 2017 بریتانیا، به ترتیب نقطه عطف و نقطه اوجی در گرایش احزاب بریتانیایی به شبکههای اجتماعی به عنوان ابزار برجستهسازی در دوران مدرن بوده است. بر این اساس، به نظر میرسد شبکههای اجتماعی با پایان دادن به دههها سلطه روزنامهها و شبکههای تلویزیونی، در حال مطرح شدن به عنوان رسانههای تعیینکننده در کارزارهای انتخاباتی هستند.
مصطفی غفاری ساروی
چکیده
دغدغه محوری این تحقیق پرداختن به نقشی است که فضای مجازی در ساختن چارچوبهای تصمیمگیری برای رأیدهندگان در انتخابات دارد و به این منظور بر انتخابات مجلس دهم در کلانشهر ایران بهعنوان پایتخت جمهوری اسلامی تمرکز نموده است. در چارچوب رویکرد تفسیری، روش کیفی برای این پژوهش برگزیدهشده و از چارچوبسازی، که یکی ازنظریات تعدیلکننده ...
بیشتر
دغدغه محوری این تحقیق پرداختن به نقشی است که فضای مجازی در ساختن چارچوبهای تصمیمگیری برای رأیدهندگان در انتخابات دارد و به این منظور بر انتخابات مجلس دهم در کلانشهر ایران بهعنوان پایتخت جمهوری اسلامی تمرکز نموده است. در چارچوب رویکرد تفسیری، روش کیفی برای این پژوهش برگزیدهشده و از چارچوبسازی، که یکی ازنظریات تعدیلکننده رهیافت انتخاب عقلانی است، بهعنوان مفهوم راهنما بهره گرفتهشده است. در مقام گردآوری داده و برای مطالعه عمیقتر موضوع از منظر کنشگران، یک رشته مصاحبه با شهروندان تهرانی که در دوران رقابت انتخاباتی کاربر فضای مجازی بودهاند ترتیب دادهشده است. سپس دادههای حاصل از مصاحبهها با استفاده از روش کیفیِ تحلیل مضمونی با رویکرد نظری تفسیر شدهاند. یافتههای این پژوهش نشان میدهد که فضای مجازی با راهبردهایی چون برجستهسازی، پیشزمینهسازی، سرنخدهی و بافتزدایی به شکل مستقیم یا از طریق رهبران عقاید به چارچوبهای سهگانه شناختی، راهحلیابی و انگیزشی رأیدهندگان در این انتخابات شکل داده است. بهاینترتیب میتوان نقش فضای مجازی را در سه سطح ترغیب به اصل مشارکت در انتخابات، رأیدهی فهرستی و تقویت یا تعدیل گرایش به جناحهای سیاسی شناسایی کرد.
سیدوحید عقیلی؛ طاهر روشندل اربطانی؛ محمدمهدی فرجیان
چکیده
این پژوهش به بررسی نقش انتخاباتی رسانههای اجتماعی پرداخته است. پژوهش حاضر بهروش تلفی انجام شده. بدینترتیب که ابتدا با مصاحبه عمیق با تعدادی از خبرگان گویههای پژوهش استخراج شده و سپس در یک پنل خبرگانی، نظر خبرگان در خصوص این گویهها اخذ شده. نهایتا این فرایند تا رسیدن به اشباع ادامه یافته است. خبرگان حاضر در این پژوهش معتقدند که ...
بیشتر
این پژوهش به بررسی نقش انتخاباتی رسانههای اجتماعی پرداخته است. پژوهش حاضر بهروش تلفی انجام شده. بدینترتیب که ابتدا با مصاحبه عمیق با تعدادی از خبرگان گویههای پژوهش استخراج شده و سپس در یک پنل خبرگانی، نظر خبرگان در خصوص این گویهها اخذ شده. نهایتا این فرایند تا رسیدن به اشباع ادامه یافته است. خبرگان حاضر در این پژوهش معتقدند که رسانههای اجتماعی واجد ویژگیهای فراهم آوردن فضای چندصدایی، رسمیت پایینتر نسبت به رسانههای رسمی، تریبون یافتن افراد مختلف، امکان شنیده شدن و دیده شدن نگاههای فراوان و متکثر و نیز ماهیت تعاملی هستند و نیز معتقدند رسانههای اجتماعی در نقش سیاسی رسانه و در انتخابات بتدریج جایگزین رسانههای سنتی خواهند شد. ایشان معتقدند مشکلاتی از قبیل مخدوش بودن اعتبار منبع و یا نقش توزیعکنندگی صرف، با ظهور گروهها و افراد ذیصلاح که نقش مرجعیت فکری ایفا خواهند کرد، بتدریج حل خواهد شد. همچنین این رسانهها میتوانند در قامت حوزه عمومی هابرماس ایفای نقش کنند.
محمد رضایی؛ مریم پورعسکری
چکیده
چکیده این پژوهش چگونگی تأثیر عضویت افراد در فیسبوک را بر رفتار رأیدهی آنها در انتخابات ریاست جمهوری سال 1392 مطالعه میکند. روش تحقیق، کیفی است، برای جمعآوری دادهها از اتنوگرافی مجازی و تکنیکهای مشاهده و مصاحبه عمیق و همچنین برای تحلیل دادهها از تحلیل تماتیک استفاده شده است. بنابر یافتههای این پژوهش تابوبودن مشارکت در ...
بیشتر
چکیده این پژوهش چگونگی تأثیر عضویت افراد در فیسبوک را بر رفتار رأیدهی آنها در انتخابات ریاست جمهوری سال 1392 مطالعه میکند. روش تحقیق، کیفی است، برای جمعآوری دادهها از اتنوگرافی مجازی و تکنیکهای مشاهده و مصاحبه عمیق و همچنین برای تحلیل دادهها از تحلیل تماتیک استفاده شده است. بنابر یافتههای این پژوهش تابوبودن مشارکت در انتخابات 92 بهعنوان اولین انتخابات ریاستجمهوری بعد از انتخابات و حوادث سال 88، نبود فضای تبادل نظر بهجز فیسبوک و همچنین قرارداشتن فیسبوک در جایگاه فضایی در برابر رسانههای رسمی از دلایل چرایی تأثیرگذاری آن بر تغییر نظر انتخاباتی کاربران از عدم مشارکت به مشارکت است. دلایلی که به وضعیت سیاسی ایران، وضعیت انتخابات ریاستجمهوری 92 و نیز فیلتر بودن فیسبوک برمیگردد. همچنین براساس این یافتهها اطلاع از نظرات گوناگون کاربران و شخصیتهای سیاسی، تکرار و بازتکرار محتواهای بسیجکننده و انتشار موضع افراد غیرسیاسی مشهور، از مکانیسمهای چگونگی تأثیرگذاری فیسبوک بر تغییر نظر انتخاباتی و سپس رفتار رأیدهی است. یافتهها نشان میدهد که نخست، مطالعه تأثیر «سایتهای شبکه اجتماعی» مانند فیسبوک بر مشارکت سیاسی بدون توجه به وضعیت خاص سیاسی و موقعیت این شبکهها در ایران امکانپذیر نیست. دوم، بحثهای سیاسی شاید منجر به افزایش اطلاعات و انگیزه سیاسی شوند، اما به ناچار منجر به تغییر رفتار انتخاباتی نمیشوند. سوم، نمیتوان از مشارکت سیاسی بهطورکلی سخن گفت، چراکه مشارکت سیاسی مفهوم گستردهای است که مشارکت انتخاباتی یکی از انوع آن است. چه بسا، عدم مشارکت انتخاباتی را نیز باید گونهای مشارکت سیاسی سلبی در ایران بهحساب آورد.