هادی خانیکی؛ امیر یزدیان
چکیده
اولین مطالعات در حوزۀ دین و رسانه را میتوان در دهههای 70 و 80 میلادی پیگیری کرد. اما تا قبل از دهۀ 90 میلادی این حوزۀ مطالعاتی بهطور جدی در کانون توجه اندیشمندان قرار نگرفته بود. تأثیرپذیری مطالعات رسانه از مطالعات فرهنگی و دینگریزی به عنوان خصلت مهم ادبیات مطالعات فرهنگی یکی از عوامل مهم دوری دین از فضای مطالعات رسانه در آن سالها ...
بیشتر
اولین مطالعات در حوزۀ دین و رسانه را میتوان در دهههای 70 و 80 میلادی پیگیری کرد. اما تا قبل از دهۀ 90 میلادی این حوزۀ مطالعاتی بهطور جدی در کانون توجه اندیشمندان قرار نگرفته بود. تأثیرپذیری مطالعات رسانه از مطالعات فرهنگی و دینگریزی به عنوان خصلت مهم ادبیات مطالعات فرهنگی یکی از عوامل مهم دوری دین از فضای مطالعات رسانه در آن سالها بود. همچنین، اندیشمندان علوم دینی رسانههای جمعی را عامل تضعیف دین میدانستند و به همین خاطر، کمتر توجهی به مطالعات رسانه داشتند. با این حال، تأکید رویکردهای فرهنگی بر فرایندهای معناسازی در جامعه و اهمیت دین در مقام یکی از مهمترین مولفهها در فرایند معناسازی عاملیت انسانی موجب شد تا توجهات به سمت دین معطوف گردد. از همین روی، از دهۀ 90 میلادی شاهد رشد ادبیات حوزۀ مطالعاتی دین و رسانه هستیم. مطالعاتی که با تلاشهای اندیشمندانی چون کلیفورد گیرتز و جیمز کری آغاز شد و تا به امروز ادامه داشته و به واسطۀ نفوذ گستردۀ رسانههای نوین و ویژگیهای منحصربفرد آنها در سطح جامعه، افزایش نیز یافته است. بررسی عملکرد گروههای دینی، رویکرد مخاطبمحور، بررسی پوشش خبری دین، تحلیل محتوای مضامین دینی، سیاستگذاری و تحلیل محتوای انتقادی از جمله عرصههای مطالعاتی حوزۀ دین و رسانه در این سالها بودهاند. اما، مهمترین رویکردهای این عرصۀ مطالعاتی نوظهور را میتوان در «جبرگرایی تکنولوژیک» مارشال مکلوهان، «رسانهای شدن دین» استیگ هاروارد، «وساطت معنا» استوارت هوور، «وساطت گونههای مقدس» جی. لینچ و «ساخت اجتماعی دینی فنآوری» هیدی کمبل جستجو کرد.