عزت اله میرزایی؛ الهام کشاورز مقدم
چکیده
پژوهش حاضر به ضرورت سیاستگذاری اجتماعی در حیطة مدیریت و کنترل افکار عمومی ایرانیان میپردازد. این پژوهش کیفی با رویکرد توصیفی-تحلیلی تلاش مینماید تا با تکیه بر آراء و عقاید 16 نفر از اساتید و خبرگان در حوزههای علوم اجتماعی و علوم ارتباطات در دانشگاههای تهران، تربیت مدرس و خوارزمی و از طریق نرمافزارِ MAXQDA به این مهم پاسخ دهد ...
بیشتر
پژوهش حاضر به ضرورت سیاستگذاری اجتماعی در حیطة مدیریت و کنترل افکار عمومی ایرانیان میپردازد. این پژوهش کیفی با رویکرد توصیفی-تحلیلی تلاش مینماید تا با تکیه بر آراء و عقاید 16 نفر از اساتید و خبرگان در حوزههای علوم اجتماعی و علوم ارتباطات در دانشگاههای تهران، تربیت مدرس و خوارزمی و از طریق نرمافزارِ MAXQDA به این مهم پاسخ دهد که چه بستر و زمینههایی موجب شکلگیری نوعی ذهنیت منفی میان ایرانیان شده است؟ چنانچه این تحقیق در گام نخست به دنبال فهم تأثیرگذاری علّتهای شکلدهنده به بدبینی افکار عمومی و ذهنیت مشوّش ایرانیان و در گام دوم با تحلیل روابط معنادار علّت و معلولی در پی ارائه استراتژیهایی در حوزة سیاستگذاری اجتماعی است. یافتههای تحقیق دال بر این بوده که از عواملی نظیر ِناامیدی، منفیگرایی، بیاعتمادی و کاهش اقبال به فضای رسانهای رسمی میتوان بهعنوان بسترهای شکلدهنده به افکار عمومی ایرانیان نام برد. همین بسترها موجب شدهاند که ویژگیهای این افکار عمومی به سمت تغییر و تحوّل در روند کنشگری افکار عمومی (تبدیل واکنش به کنش)، نارضایتی و مطالبهگری مردم متأثر از جوّ رسانهای و فضای مجازی، توجّه افکار عمومی به ارزشها و هنجارهای جهانی، تمایل به شکلدهی جنبشها و کنشهای اعتراضی جدید و ... سوق پیدا کند. درنهایت با تکیه بر بسترها و ویژگیهای افکار عمومی ایرانیان، میتوان از سه مقولة اقدام تحت پوشش، اقدام هماهنگ ساز (شکلدهی به روایتهای همسو) و اقدام رسانهای جهت هدایت و مدیریت افکار عمومی بهره گرفت. با توجّه به آنچه گفته شد، میتوان نتیجه گرفت که توجّه به رسانهها و شبکههای اجتماعی بایستی هرچه بیشتر در راستای هدایت و مدیریت افکار عمومی مدنظر قرار گیرد.