سعید ذکایی؛ محمد جواد ایمانی خوشخو
چکیده
با توجه به این که شوخی سیاسی یکی از قالبهای رایج ارتباطی در ایام حساس انتخابات ریاست ریاست جمهوری سال 1396 بود، این پژوهش به این سوال پرداخته است که چگونه در سیاسیترین زمان ممکن از شوخی سیاسی بهره گرفته شده است. بدین منظور دو گروه تلگرامی با گرایشات مفرط اصلاحطلبی و اصولگرایی انتخاب شد و بیش از 7000 پیام از این دو گروه در بازهی زمانی ...
بیشتر
با توجه به این که شوخی سیاسی یکی از قالبهای رایج ارتباطی در ایام حساس انتخابات ریاست ریاست جمهوری سال 1396 بود، این پژوهش به این سوال پرداخته است که چگونه در سیاسیترین زمان ممکن از شوخی سیاسی بهره گرفته شده است. بدین منظور دو گروه تلگرامی با گرایشات مفرط اصلاحطلبی و اصولگرایی انتخاب شد و بیش از 7000 پیام از این دو گروه در بازهی زمانی یک ماه قبل از انتخابات با روش سایبراتنوگرافی مورد تحلیل گرفت. نتایج این پژوهش نشان میدهد که شوخی در مقام سلاح در نبرد نشانهشناختی علیه گروه رقیب و حفظ فاصله شناختی از ایشان استفاده شد و در مقام تسکین به عنوان ابزاری برای کاهش فشارها و اضطرابهای سیاسی و افزایش همدلی با خودیها مورد استفاد قرار گرفت. اما تفاوت عمده در بین دو گروه، استفاده از شوخی مقاومت (استهزای شرایط بد) توسط گروه اصلاحطلب بود. همچنین جریان یافتن ارتباطات سیاسی در بستر شبکههای اجتماعی مجازی، از یک سو موجب متناسبسازی این بستر با شرایط زبانی و فرهنگی مخاطبان و از سوی دیگر، باعث تغییر منطق امر سیاسی بواسطه ویژگیهای ذاتی این رسانه شده است. در واقع، در این بستر نوظهور شاهد اختلاط و درهمرفتگی فضاها (سیاسی و غیرسیاسی، شخصی و غیرشخصی، شادی و غم و ...) هستیم.
سیدجمال الدین اکبرزاده جهرمی؛ سیدنورالدین رضوی زاده؛ محدثه شیخی
چکیده
توجه به بدن در جوامع معاصر رو به فزونی است. آمارهای فزاینده جراحیهای زیبایی و مصرف لوازمآرایشی نیز نشان از همین موضوع در ایران دارد. در فرایند مدیریت بدن رسانهها و ازجمله شبکههای اجتماعی نقشی تعیینکننده دارند، چرا که تصور افراد از بدن ایدهآل اغلب متکی به تصاویر رسانهای است. ویژگیهایی چون سطح دسترسی بالا، بصری بودن و عامهپسندیِ ...
بیشتر
توجه به بدن در جوامع معاصر رو به فزونی است. آمارهای فزاینده جراحیهای زیبایی و مصرف لوازمآرایشی نیز نشان از همین موضوع در ایران دارد. در فرایند مدیریت بدن رسانهها و ازجمله شبکههای اجتماعی نقشی تعیینکننده دارند، چرا که تصور افراد از بدن ایدهآل اغلب متکی به تصاویر رسانهای است. ویژگیهایی چون سطح دسترسی بالا، بصری بودن و عامهپسندیِ ناشی از حضور ستارگان، اینستاگرام را بدل به مورد مناسبی برای مطالعات مدیریت بدن میکند. این مقاله با استفاده از روش پیمایش به بررسی نقش اینستاگرام در مدیریت بدن زنان میپردازد. جامعه آماری شامل کلیه دختران و زنان بین ۱۵ تا ۵۵ سال ساکن منطقه یک و منطقه بیست تهران (شهرری) است. جمعآوری اطلاعات با بهرهگیری از تکنیک پرسشنامه و به روش نمونهگیری احتمالی و از نوع تصادفی چندمرحلهای انجام شده است. یافتهها نشان میدهند که بین منطقه محل سکونت و تمایلات زنان در مدیریت بدن تفاوت معناداری وجود ندارد. با افزایش مصرف اینستاگرام، تمایلات مدرن زنان در مدیریت بدن افزایش مییابد. همچنین نحوه مصرف اینستاگرام با نحوه مدیریت بدن در ارتباط است، بدین معنی که زنان دنبال کننده سلبریتیها و صفحات مد هم به لحاظ نگرش و هم به لحاظ رفتار از سطح مدیریت بدن بالاتری برخوردارند. علاوه بر این یافتهها نشان میدهند زنانی که صفحات سلبریتیها را دنبال میکنند، میزان رضایتشان از ظاهر و بدن خود پایینتر است. میتوان مدعی شد یافتهها در سطحی کلیتر حاکی از این هستند که میان فعالیت در شبکههای اجتماعی نظیر اینستاگرام و تغییر چارچوبهای ارزشی زنان ایرانی در حوزه بدن، ارتباط وثیقی وجود دارد.
فرنام مرادی نژاد؛ مرضیه پیراوی ونک؛ احمد الستی
چکیده
این پژوهش به مسئله «شناخت دقیقتر رفتارها و ویژگیهای هویتی» جامعه آماری سطح الف (54 نفر) از افرادی که در فرایند پژوهش در طول چهار سال از طریق شبکههای اجتماعی شناساییشده و با توجه به اعلام خود هوادار یکی از این پنج فیلم کالت ایرانی برگزیده خوانده شدهاند، پرداخته است. در خلال همین تحقیق و با روشی تحلیلی- پیمایشی با ابزار ...
بیشتر
این پژوهش به مسئله «شناخت دقیقتر رفتارها و ویژگیهای هویتی» جامعه آماری سطح الف (54 نفر) از افرادی که در فرایند پژوهش در طول چهار سال از طریق شبکههای اجتماعی شناساییشده و با توجه به اعلام خود هوادار یکی از این پنج فیلم کالت ایرانی برگزیده خوانده شدهاند، پرداخته است. در خلال همین تحقیق و با روشی تحلیلی- پیمایشی با ابزار پرسشنامه بهعنوان مرحله اول شناسایی اساساً ضریب نفوذ دو اصطلاح «کالت» و «بلاک باستر /گیشهای» در دو جامعه آماری توده مردم دو کلانشهر اصفهان و تهران؛ یعنی سطح ج (203 نفر) و دانشجویان سینما و رشتههای هنری؛ یعنی سطح ب (115 نفر) انجام شد، تا مشخص گردد که برای یافتن هواداران فیلمهای کالت منتخب پژوهش نمیتوان خیلی تصادفی عمل کرد. با طرح پرسشهایی درباره مشخصات هویتی/فردی/بوم شناسانه/رفتارشناسانه این جامعه آماری، پژوهش به یافتههایی دست پیدا کرد که میتوان آنها را چنین خلاصه کرد: خوشه غالب کالتیستها یا هواداران این پنج فیلم منتخب را مردانی در بازه سنی سی سالگی تا پنجاه سالگی، با سطحِ تحصیلات کارشناسی به بالا و خلوتگزین تشکیل میدهند که اکثراً با واژه آشنایی داشته و بیشتر بر مبنای داوریشان درباره کارگردانی/ وجوه شکلی و سبکی / و بهویژه فیلمنامه و روایت و زیرمتن و دیالوگها و در درجه بعد هم ذات پنداری با شخصیت اصلی به هواداریشان استمرار بخشیدهاند.
مصطفی اجتهادی؛ وحید کشافی نیا
چکیده
«سلبریتی» شکل جدیدی از شهرت است که تحت تأثیر برخی تغییرات اجتماعی نظیر رسانهای شدن، افول دین رسمی سازمانیافته، افول اقتدار گروههای مرجع سنتی و کالایی شدن، ظهور کرده است. این شکل جدید از شهرت، به دلیل دارا بودن پنج ویژگی خاص از اشکال سنتی شهرت، متمایز گردیده است: واسطهمحوری، مخاطبمحوری، سرعت بالا و دامنه گسترده، تنوعبخشی ...
بیشتر
«سلبریتی» شکل جدیدی از شهرت است که تحت تأثیر برخی تغییرات اجتماعی نظیر رسانهای شدن، افول دین رسمی سازمانیافته، افول اقتدار گروههای مرجع سنتی و کالایی شدن، ظهور کرده است. این شکل جدید از شهرت، به دلیل دارا بودن پنج ویژگی خاص از اشکال سنتی شهرت، متمایز گردیده است: واسطهمحوری، مخاطبمحوری، سرعت بالا و دامنه گسترده، تنوعبخشی و جابهجایی. اگرچه فرهنگ سلبریتی بدون حضور سلبریتیها، امکانپذیر نیست، اما این فرهنگ، فراسوی سلبریتیها میرود و مخاطبان، ارزشها و نگرشهای متناظر و رسانههای واسط را نیز در برمیگیرد. در پژوهش حاضر، از منظر جامعهشناختی و با استفاده از روش پیمایش، به بررسی گرایش کاربران اینستاگرام فارسی به فرهنگ سلبریتی، پرداخته شده است. جامعۀ آماری شامل، کلیه کاربران اینستاگرام فارسی است که از بین آنها، به روش نمونهگیری تصادفی ساده، 384 نفر انتخاب گردیدهاند. نتایج پژوهش نشان میدهد که میانگین گرایش به فرهنگ سلبریتی در جمعیت مورد مطالعه، 39/46 از 100 است و به لحاظ فراوانی، اکثر پاسخدهندهها (49.2%) دارای گرایش متوسط به فرهنگ سلبریتی هستند. آزمون مقایسه میانگینها نشان میدهد که به لحاظ جنسیت، زنان، به لحاظ سن، گروه سنی 20 تا 29 سال و به لحاظ تحصیلات، گروه تحصیلی لیسانس، از بیشترین گرایش به فرهنگ سلبریتی برخوردار هستند. نتایج استنباطی پژوهش نیز نشان میدهد که بین گرایش به مذهب و متغیر وابسته (گرایش به فرهنگ سلبریتی) رابطۀ معکوس و بین دو متغیر گرایش به رسانه و مصرفگرایی با متغیر وابسته رابطۀ مستقیم برقرار است.
مژده کیانی
چکیده
هویت جنسیتی یکی از چالشهای جامعه جهانی امروز است. زبان نوشتاری، گفتاری و تصویری برای ارتباط با دیگران در فضای مجازی، زمینه هویت جنسیتی سیال را فراهم نموده است. این مقاله با هدف تحلیل واقعیت و بازنمایی هویت جنسیتی کاربران فضای مجازی با استفاده از روش کیفی تحلیل گفتمان بر اساس مدل فیسک به تحلیل سطوح هویت جنسیتی کاربران پرداخته است. ...
بیشتر
هویت جنسیتی یکی از چالشهای جامعه جهانی امروز است. زبان نوشتاری، گفتاری و تصویری برای ارتباط با دیگران در فضای مجازی، زمینه هویت جنسیتی سیال را فراهم نموده است. این مقاله با هدف تحلیل واقعیت و بازنمایی هویت جنسیتی کاربران فضای مجازی با استفاده از روش کیفی تحلیل گفتمان بر اساس مدل فیسک به تحلیل سطوح هویت جنسیتی کاربران پرداخته است. روش نمونهگیری هدفمند بود. نمونه تحلیل، پست و کامنتهای کاربران زن و مرد شبکههای اجتماعی اینستاگرام و تلگرام از آبان تا اسفندماه سال 1396 بود. پست و کامنتهای 300 کاربر زن و مرد با روشهای رایج در تحلیل گفتمان بررسی شده است. تحلیل پست و کامنتهای کاربران نشان داد که کاربران زن، کامنتهای بیشتری به ثبت رساندهاند. بر اساس یافتههای این مطالعه، مردان پستهای بیشتری ثبت میکنند. نتایج به تقویت این مفهوم که «زنان در شبکههای اجتماعی آنلاین، بیشتر حمایت و تأیید میکنند» منجر شد. نتایج این مطالعه نشان داد که زنان به اشتراک موضوعهای شخصیتر تمایل دارند و مردان بیشتر متمایل به مسائل کمتر شخصی هستند. گفتمان مسلط در این مطالعه «ماندگاری زنان در گفتمان سنتی حمایتی - تأییدی نسبت به مردان» است.
بنفشه فتوت؛ علی اکبر فرهنگی؛ عباس علی رستگار؛ عظیم زارعی
چکیده
این پژوهش با هدف ارائه و سنجش مدلی مناسب در زمینه رفتار معنوی در سازمانهای رسانهای صورت گرفت. پژوهش حاضر از نظر هدف بنیادی و کاربردی، از نظر روش، توصیفی از نوع همبستگی و از نظر نحوه انجام تحقیق از نوع پژوهشهای آمیخته کیفی و کمی به شمار میرود که در آن از رویکرد پژوهشی «نظریه داده بنیاد» و مدلسازی معادلات ساختاری بهره ...
بیشتر
این پژوهش با هدف ارائه و سنجش مدلی مناسب در زمینه رفتار معنوی در سازمانهای رسانهای صورت گرفت. پژوهش حاضر از نظر هدف بنیادی و کاربردی، از نظر روش، توصیفی از نوع همبستگی و از نظر نحوه انجام تحقیق از نوع پژوهشهای آمیخته کیفی و کمی به شمار میرود که در آن از رویکرد پژوهشی «نظریه داده بنیاد» و مدلسازی معادلات ساختاری بهره گرفته شده است. جامعه خبرگان پژوهش در بخش کیفی شامل متخصصان حوزه اخلاق رسانه و مدیریت رسانه میباشد؛ که با استفاده از روش نمونهگیری قضاوتی و گلوله برفی 15 نفر بهعنوان نمونه انتخاب شدند و در بخش کمّی نیز شامل کلیه کارکنان سازمانهای رسانهای مجازی فعال در حوزه خبر (خبرگزاریهای داخلی) بود که با روش نمونهگیری تصادفی و در دسترس 200 نفر بهعنوان نمونه انتخاب شدند. جهت جمعآوری دادهها از مصاحبههای عمیق اکتشافی در بخش کیفی و پرسشنامه محققساخته در بخش کمّی استفاده شد. پس از انجام مراحل سهگانه کدگذاری مقولهها، مفاهیم و ابعاد استخراج شده و یک تئوری جدید که همان مدل رفتار معنوی در سازمانهای رسانهای است، طراحی شد و با استفاده از روش مدلسازی معادلات ساختاری مورد آزمون قرار گرفت و فرضیههای برخاسته از مدل پژوهش تأیید شدند.
مرتضی مردیها
چکیده
کمتر سپهری از زندگی فردی، اجتماعی، سیاسی و حتی علمی است که در پی پیدایش و فراگیری اینترنت و دیگر تکنولوژیهای اطلاعاتی و ارتباطاتی دستخوش دگرگونی ن شده باشد. از میان انبوه حوزههایی که از دنیای سیبرنتیک اثر پذیرفته است توجه ما در این مقاله به علوم انسانی و اجتماعی ناظر است. پرسش این است که فضای مجازی چه شرایط جدیدی برای علوم انسانی ...
بیشتر
کمتر سپهری از زندگی فردی، اجتماعی، سیاسی و حتی علمی است که در پی پیدایش و فراگیری اینترنت و دیگر تکنولوژیهای اطلاعاتی و ارتباطاتی دستخوش دگرگونی ن شده باشد. از میان انبوه حوزههایی که از دنیای سیبرنتیک اثر پذیرفته است توجه ما در این مقاله به علوم انسانی و اجتماعی ناظر است. پرسش این است که فضای مجازی چه شرایط جدیدی برای علوم انسانی و اجتماعی فراهم کرده است، و این شرایط تا چه پایه برای رشد و توسعه و بهبود این علوم مددکار یا مشکلزا بوده است. طیف برآوردها از مثبت تا منفی گسترده است. با ظهور شبکههای اجتماعی، اکثریت گستردهای از جامعه که مصرفکنندۀ منفعل وسایل ارتباطجمعی کلاسیک بودهاند به مصرفکننده صاحبنظر یا حتی تولیدکننده آماتور تبدیل شدهاند. یافتهها حاکی از این است که در این تحول، دو فرایند دموکراتیزاسیون و لیبرالیزاسیون ارتباطات و فضای مجازی علمی، همچون زیرمجموعهای از آن، به همراه هم پیش رفتهاند. برآوردهای مثبت بیشتر به مورد نخست و برآوردهای منفی بیشتر به مورد دوم منسوب است. با رویکردی تحلیلی، در پی تقویت این ایده هستیم که، همچون دنیای غیرمجازی، این دو همراه هماند، هرچند این مانع تلاش برای افزایش سرجمع مثبت آنها نیست.
مهدی شریفی؛ سهیلا بورقانی فراهانی؛ ملیحه شیانی؛ مهدخت شریفی
چکیده
پژوهش حاضر با هدف تدوین الگویی جهت ارتقای کارکرد شبکههای اجتماعی مجازی در راستای بهبود وضعیت سلامت زنان انجام شد. پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر اجرا، توصیفی پیمایشی بود. جامعه آماری افراد فعال در زمینه سلامت زنان و شبکههای مجازی بود که بر اساس فرمول کوکران 384 نفر از آنان به روش هدفمند بهعنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار گردآوری ...
بیشتر
پژوهش حاضر با هدف تدوین الگویی جهت ارتقای کارکرد شبکههای اجتماعی مجازی در راستای بهبود وضعیت سلامت زنان انجام شد. پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر اجرا، توصیفی پیمایشی بود. جامعه آماری افراد فعال در زمینه سلامت زنان و شبکههای مجازی بود که بر اساس فرمول کوکران 384 نفر از آنان به روش هدفمند بهعنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامه بود. برای تجزیهوتحلیل دادهها از نرمافزارهای آماری SPSS و SmartPLS استفاده شد. نتایج نشان داد که 10 عامل ویژگی فردی، استحکام خانواده، میزان آگاهی زنان، مشارکت اجتماعی، کارآیی شبکههای اجتماعی، جوامع آنلاین، ویژگیهای روانی، ویژگیهای فرهنگی، ویژگیهای اجتماعی و عوامل کلان اقتصادی بر تأثیرگذاری شبکههای اجتماعی مجازی بر سلامت زنان مؤثر هستند و سه عامل میزان آگاهی زنان (802/0)، عوامل کلان اقتصاد (801/0) و کارآیی شبکههای اجتماعی (772/0) دارای بالاترین سهم اثرگذاری هستند. لازم است سیاستگذاران تلاش برای کاهش لایههای اجتماعی، یعنی کاهش نابرابری در قدرت، وجهه اجتماعی، درآمد و ثروت مرتبط با موقعیتهای اقتصادی- اجتماعی مختلف را در فعالیتهای خود قرار دهند. راهکارهایی مانند: تغییر رویکرد برنامهریزان و مسئولین کشور نسبت به این فضا و برداشتن محدودیت استفاده از شبکههای اجتماعی مجازی و حذف نگاه منفی آنها در مورد کاربران این شبکهها توصیه شده است.
فردوس آقاگلزاده؛ آزاده کشوردوست؛ عالیه کرد زعفرانلو کامبوزیا؛ ارسلان گلفام
چکیده
بهرغم پژوهشهای بسیاری که در حوزه خبر و گفتمان رسانهای انجام شده است، توجه به ژانرهای خبری و تفاوتهایی که در جزئیات زبانشناختی این انواع وجود دارد، مغفول مانده است. این ژانرها شامل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، کارگری، بینالملل، ورزشی و علمی هستند. در این پژوهش تلاش شده است حوزههای اجتماعی و ورزشی به لحاظ ویژگیهای ...
بیشتر
بهرغم پژوهشهای بسیاری که در حوزه خبر و گفتمان رسانهای انجام شده است، توجه به ژانرهای خبری و تفاوتهایی که در جزئیات زبانشناختی این انواع وجود دارد، مغفول مانده است. این ژانرها شامل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، کارگری، بینالملل، ورزشی و علمی هستند. در این پژوهش تلاش شده است حوزههای اجتماعی و ورزشی به لحاظ ویژگیهای زبانشناختی با استفاده از نظریه ایدئولوژی وندایک (۲۰۰۶) مورد بررسی قرار گرفته و تفاوتهای هر یک از آنها شناسایی، توصیف و تبیین شود و در نهایت الگویی برای انتخاب و نگارش خبر برای هر کدام از آنها ارائه شود. دلیل انتخاب این دو حوزه، پرمخاطب بودن آنها و اختلاف معنیدار میزان خطاهای زبانشناختی در اخبار این دو حوزه است. این پژوهش به روش میدانی انجام شده و دادههای آن با استفاده از آزمون خی دو مورد تحلیل قرار گرفته است. ارزیابی کارایی الگوی ارائه شده نشان داد که این الگو به لحاظ زبانشناسی و نظریههای ارتباطی میتواند بهعنوان مرجعی برای فعالان حوزه اجتماعی و ورزشی مورد استفاده قرار بگیرد و نتیجهای که با استفاده از شم حرفهای حاصل شده و برای دستیابی به آن، صرف چندین سال زمان نیاز است، در قالب الگویی منسجم و کارآمد خلاصه شود تا بهاینترتیب هم استفاده بهینه از نیروی انسانی محقق شده و هم الگوی واحد و یکدست برای مراجعه و استناد متخصصان هر حوزه معرفی شود.
منیر روزبهانی؛ باقر ساروخانی؛ ستار پروین
چکیده
مقاله حاضر با تأکید بر تعاملی بودن رسانههای جدید به تبیین ارتباط میان مصرف شبکههای اجتماعی مجازی (با تأکید بر گفتگوی اجتماعی) و تسامح قومی در بین شهروندان تهرانی پرداخته است. روش تحقیق حاضر از نظر هدف، کاربردی و از حیث زمانی، مقطعی و ازلحاظ روش جمعآوری دادهها، پیمایشی است. جامعه آماری پژوهش، شهروندان تهرانی بودند، که تعداد 384 ...
بیشتر
مقاله حاضر با تأکید بر تعاملی بودن رسانههای جدید به تبیین ارتباط میان مصرف شبکههای اجتماعی مجازی (با تأکید بر گفتگوی اجتماعی) و تسامح قومی در بین شهروندان تهرانی پرداخته است. روش تحقیق حاضر از نظر هدف، کاربردی و از حیث زمانی، مقطعی و ازلحاظ روش جمعآوری دادهها، پیمایشی است. جامعه آماری پژوهش، شهروندان تهرانی بودند، که تعداد 384 نفر بر اساس برآورد فرمول کوکران و با استفاده از روش نمونهگیری چندمرحلهای و تصادفی سیستماتیک، بهعنوان نمونه انتخاب شدهاند. با توجه به یافتههای پژوهش، میتوان چنین استدلال کرد که فضای مجازی و شبکههای اجتماعی، امکان برقراری ارتباط و امکان گفتگو را بهعنوان سازوکاری مناسب جهت تقویت پیوندهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی بین خردهفرهنگها و نیز قومیتهای یک جامعه فراهم نموده و نتیجتاً تسامح بین آنها را ارتقاء میدهند. به عبارتی» افزایش مصرف بهینه و متعارف، افزایش استفاده مدیریت شده، پایین بودن سطح استفاده عامیانه و تفننی و نیز افزایش شکلگیری گفتگوی اجتماع«، در کنار یکدیگر میتوانند بهعنوان مدلی جهت افزایش سطح تسامح قومی مدنظر قرار گیرند.